وبلاگ :
بي کرانه
يادداشت :
ببخشيد!
نظرات :
0
خصوصي ،
7
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
مجتبي
سلام گل پسر
مي گم يك جاي خاطره يا داستانت گفتي كه من گريه نمي كردم و با خودت مي گفتي كه چرا بقيه گريه ميكنند.جاي ديگه گفتي كه مي گريستيم. تكليف رو روشن كن خودمونيم گريه ميكردي يا نه؟
مقصر اصلي كه معلوم خودمم. نبايد توي اين مملكت درس بخوني البته اگر نخوني چكار بكني؟
پاسخ
سلام دكتر جون. دلم واست تنگ شده. (منظورم ديدار حضوريه). ديدي حواست نبود. اگه با من اومده بودي توي دفتر مدرسه. كنار ما، مدير، ناظم و اون فضاي نقل شده مي نشستي و خودت رو هم اونجا ميديدي ... اونوقت متوجه مي شدي. (يا به قول خودت تكليف روشن ميشد). ... همه ميگريستند. ... همه ميگريستند. ... ... همه ميگريستيم. ... همه ميگريستيم. به نظرت مي تونستم گريه نكنم؟ نه، خداييش انتظار داشتي كه گريه نكنم؟! گرفتي كه؟