• وبلاگ : بي کرانه
  • يادداشت : بزم بدرود (يا * ياد باد آن روزگاران*)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مجتبي 
    سلام يار موافق
    تحت تاثير نوشتت قرار گرفتم. يك مقدار هم ناراحت شدم نمي رو نم براي چي شايد:
    از جان طمع بريدن آسان بود وليكن از دوستان جاني مشكل توان بريدن

    سلام

    همه چيز ياد آدم ميره مگه يادش كه هميشه ياد آدمه

    مگه نه

    ***

    اين خاطرات لعنتي مرا ره نمي كند

    خاطر آزرده از خاطرات

    سلام.

    اگه بگم، اگه توآزمايشگاه رفيقم كنارم نبود، اشكم جاري مي شد نه دروغ گفتم و نه بزرگنمايي.

    ياد روزي افتادم كه خودم اومدم ياد روز اول كه رفتم بيرون و وقتي پشت تلفن با مامانم حرف مي زدم گريه مي كردم ياد روزي كه با همه بچه ها صميمي شدم ياد روزي كه شكاري را شناختم ياد اون فوتبالدستي ها ياد ايج بازي كردن ها ايد روزي كه شكاري و غفور و هادي رفتن ياد ژنتيك ران كردن ها ياد...

    فقط مي تونم بگم كاش هيچ وقت چشمام به اين دنياي بي معرفت باز نشده بود كه بخوام يه روز اين خاطرات شيرين را مرر كنم.

    برات آرزوي خوشبختي مي كنم و اميدوارم هرجا كه هستي خوش و خرم و سربلند باشي.

    چه قدر اسم!!! فقط نامها هستند كه روز به روز عوض مي‌شوند ولي اين دوستي‌ است كه هميشه پايدار است.
    و به ياد پارك‌ها،‌تجريش و همه و همه
    و به ياد سالاد كه اون هم پايه ثابت سفره ها شده گاهي با من،‌تو و بهروز
    روزگاري با من،تو،مجيد و روزي ديگر با من،‌تو و مظفر و حالا من،مظفر،‌سجاد و حاجي (واقعا جات خاليه)
    و فردا مظفر، سجاد، حاجي و ....
    موفق باشي