• وبلاگ : بي کرانه
  • يادداشت : دنياي وارونه
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + امير 

    اينا كه گفتي همش درست.

    ويل اگه آدم مجرد خوش تيژ باشه مثل شما چي؟!!

    پاسخ

    ميشه نور علي نور!
    + حميد 

    ببين پسر خوب به جاي اين كه اين همه فلسفه ببافي مثل مرد بگو زن مي خوام خلاص.

    شوخي كردم

    به هر شكل يه نگاه به دور و ورت بنداز اگه تونستي چيزي پيدا كني كه وارونه نباشه (منظورم اينجا تو ايرانه) اون وقت ...

    سلام حميد جان

    بجاي اين كارا شنبه يادت نره ها! منتظرم!

    پاسخ

    سلام. ان شالله آقا داماد. ولي اينم روز بود انتخاب کردي!؟ ميدوني که من سخته واسم.!! D;
    + علي جليل 
    ه طرف در پرده دوم به جاي "راننده" مي گفتي من " نارندم"(لري)
    يه نا ميايد اولش و همه چي منتفي ميشه! و انوقت:
    متاهل که نيستيد؟ نه
    از اشنايي با شما ..
    و الباقي........
    پاسخ

    علي جان. اصلا منظورت رو متوجه نشدم. خواستي بعدا توضيح بيشتري بده.

    در جواب اين مطلب :

    پاسخ مدير وبلاگ ( يكشنبه 26/7/1388 - 11:53 ص ) : سلام علي آقا. آقاي دکتر عزيز. يه بار شد ما يه موضوع اجتماعي رو نقد کنيم، شما به موضوع سياسي تبديلش نکنين.! عجبا!

    مهندس! اتفاقا دكتر زده وسط خال! كلي از عوارض اجتماعي كه دچارش هستيم به خاطر سياست هاي غلط سياستمداران، حاكمان و نظاميان (اخيرا) است. اتفاقا شناخت شرايط سياسي جامعه، براي درك علت بوجود آمدن بسياري از مصائب روحي ما ايراني ها لازم است.

    بايد اين ژست هاي روشنفكرانه را كنار بگذاريم كه اقا سياست چيه؟ بيا تو كار عرفان و ... . اينها دقيقا آن چيزي است كه مستبدين مي خواهند؛ جامعه اي كه اهل ادب و عرفان ... باشد؛ اما سربزير و توسري خور.

    پاسخ

    مهدي جان سلام.مي دونم که ميدوني که من هم اينها رو مي دونم.ميدوني که مي دونم دونستن سخته. و مي دوني که من نه اهل عرفانم، نه اهل سياست. نه روشنفکرم، نه اهل ادب. اما سعي کردم هم مودب باشم،هم سربزير نباشم. هم سياست رو تجربه کنم،هم تو سري خور نباشم. به هر حال ...... فکر ميکنم من نظرم کمي با تو متفاوت باشه. به نظر من اي نيک رابطه دو سويه است. "اگر و فقط اگر..." است." پ آنگاه کيو" نيست. روشن تر بگم. خيلي از مشکلان و عوارض سياست هاي ما ناشي از مشکلات اجتماعي است و همين طور برعکس. "جامعه شناسي خودماني" را خوانده اي؟
    + سيامك 
    يه روز يه پسري از باباش ميپرسه بابا الاغ ها هم زن ميگيرن؟ باباش ميگه:
    آره پسرم.اتفاقا فقط اونا زن ميگيرن.
    دور از حضور!
    پاسخ

    "در ادبيات محاوره، گاه فصاحت و بلاغت در عين وجود، لا وجود مي گردد. در اين ادبيات عاميانه عموما صنايع ادبي، کنايه ها، ايهام ها، استعاره ها، تشبيهات، لف و نشرها، و چه و چه و چه همگي در زمان و مکاني غير از آنچه بايد بکار مي روند. البته آنچه مهم است انتقال مفاهيم از طريق همين نوع ادبيات است که هم گوينده و هم شنونده به زيرکي آن را درک مي کنند.اما گاه کلمات و جملات بکار رفته در اين محاوره ها به سخيف ترين شکل ممکن به بيان نظرات گوينده آن مي پردازد. اين نوع اخير بيشتر در جمع هاي دوستانه به ويژه کاربردهاي زيادي يافته است . . ." * از کتاب ما و ادبيات مدرن. نوشته يه آدم بيکار. در دست چاپ
    + مهدي بزاز 

    با سلام

    بزرگي گفته:

    ازدواج دژي است كه همه با100 ترفند مي خواهند به آن وارد شوند و بعد

    با 1000 ترفند از آن خارج؛ اما چه حاصل.

    پاسخ

    و زندگي تجربه کردن و آموختن اين ترفند هاست ...
    + مجتبي 
    جالب بود. ولي اگر زن بگيري مشکلاتت چند برابر مي شه
    پاسخ

    اِ . . . ، راست ميگي؟ مگه تجربه داري دکتر؟ D;
    جالب بود
    ان شاء االه با طرح هدفمند کردن يارانه ها اين مشکل هم حل مي شود.
    شايد هم بنگاه زودبازده ازدواج
    يعني ازدواج بکني تا سريع مشکلت حل بشه بعد هم بري تو بنگاه فسخش کني.
    پاسخ

    سلام علي آقا. آقاي دکتر عزيز. يه بار شد ما يه موضوع اجتماعي رو نقد کنيم، شما به موضوع سياسي تبديلش نکنين.! عجبا!
    پرده چهارم

    - الو آقا حميد؟
    - بفرماييد.
    - سلام من {...}* هستم.
    - امري داشتيد؟
    -مي خواستم ببينم شما قصد ازدواج داريد؟

    (پيشنهاد مي شود بقيه اش را خود حميد و يا ديگران به سليقه خود تکميل نمايند! فقط کافيست سه نقطه را با يک نام دخترانه تعويض نماييد و ادامه اش را بنويسيد!!)
    پاسخ

    سلام مهدي جان. اي ناقلا. مي خواي با اين نمايشنامه بازي ها مچ من رو بگيري؟! D:
    + پويا 
    چقدر قانع! فقط يكي، اون هم به خاطر خانه و شغل. بميرم.
    حميد جان اينجا سر ميزنم.
    به اميد ديدار
    پاسخ

    سلام. موضوع قناعت نيست. موضوع دنياي وارونه اي است که در آن زندگي مي کنيم. خانه و کار براي زندگي . و زندگي براي خانه و کار. البته بعد از نگارش اين داستان فکر کردم شايد بهتر بود عنوانش را عوض مي کردم و مي گذاشتم "چرخه باطل" يا "دور باطل" يا يه چيزي توي همين مايه ها.