• وبلاگ : بي کرانه
  • يادداشت : حکايت من و آن تخته ي سفيد
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    حميد جان، اين حضرت حافظ هم عجب يال و کوپالي داره ها!! ديشب تشريف آورده بودند توي خواب ينده و فرمودند:
    ((اين پسرک (جسارتاً شما رو گفتند!!) عجب استعدادي داره!!
    شعر ما رو دستکاري کرده و توي وبلاگش در حال نوشتنه.))

    بعدش في البداهه غزلي فرمودند که فقط ايناش يادم مونده:
    حاليا خطا نموده اي، اي نازنين من
    تعبير آن ستاره نه اين آشيانه بود
    يادش بخير ذکر آن پير مي فروش
    صبحي که بر لب ما حديث شمع و ياد پروانه بود
    روزي که به عشاق حديث عشق مي فرمود
    ز بوي زلف سياهش همه دلها سمانه بود
    ...
    اين شرح حديث عشق را نتوان هر کجا گفتن

    جايش فقط درون بلاگ بي کرانه بود
    پاسخ

    مهدي جان سلام.
    جسارت نباشه، شما هم عجب استعدادي داري ها.
    به هر حال بابت اين هندونه ها ممنونم.