سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی کرانه

بی وتن

    نظر

و او بزرگ تر است ...

خواستم بگویم: ریحانه‌ی محمد! ای که رایحه‌ی حضور بهشتی‏ات باقی است ...، زهرای مصطفی! که زهره وار گراگرد پدر، خورشید پر فروغ، را مادر گونه در بر می‏گرفتی...، کوثر! ای خیر کثیر ...، ای  فاطمه (س) ...،
اما شرم داشتم از گفتن.

خواستم بگویم: وزارت کشور که چنان است و چنین است، نباید چنین باشد و چنان. اما دیدم مرا چه کار است به سیاست.!؟

خواستم بگویم: حکایت پیروزی این پیروزی را، و تبریک برای عاشقان سینه چاکش، و تسلیت برای صاحبان املاکش. اما فقط افسوس بود از شکست اخلاق و فرهنگ فوتبال دوستانش.

خواستم زیاد بگویم و حوصله نبود. 

گفتم از "بیوتَن" بگویم:
"رضا امیرخانی" که در کُشتن شخصیت‏های داستانش در انتها تبحر دارد، این بار "ارمیا معمر" شخصیت داستان "ارمیا" را که گویی در پایان آن داستان مرده بود، به آمریکا برده است. در کتاب "بیوتن".
کتابی که طرح روی جلدش تکه‏ای از کاشی‏های اسلیمی آبی رنگ در بستری سبز رنگ است و اصرار نویسنده بر املای "بیوتن" خواننده - به عبارت بهتر خریدار - را در نفهمی گنگی از میزان درک فارسی فرو می‏برد - که خود نویسنده نیز در جایی از متن به این موضوع اشاره می‏کند. ولی در طول داستان به صورت استعاری به معانی مختلف این کلمه و چرایی انتخاب آن اشاره می‏کند.
داستان، ادامه زندگی "ارمیا" است که گویا جان سالم بدر برده است وبه سبب آشنایی با دختری مقیم آمریکا در مزار شهدای بهشت زهرا راهی آمریکا می شود. سبک نگارش داستان نیز هر چند به ظاهر ترکیب جدیدی را به نمایش می گذارد  ولی به واقع ترکیبی است از همان روایت خطی "ارمیا" -و همکلامی او با خودش و سیر خاطرات و مرور اندیشه هایش که نوعی واکاوی شخصیت او است- و غیر خطیهای " من او" شاهکار خود نویسنده یا "سمفونی مردگان" عباس معروفی، چیزی شبیه به "21 گرم" ولی با شدت کمتر. که البته هنوز زیبایی سبک خود را حفظ کرده است. هرچند داستان نقطه ضعفهایی دارد، مانند علت‌های اصلی سفر "ارمیا" به آمریکا، ولی بر شماری ضعف ها باشد برای  نقد نقادان.
نویسنده از همان ابتدا که فصل "معنی" را با کلمه ی بیگانه "سیلورمن" آغاز کرده این نکته را تذکر می دهد که در ادامه داستان با انبوهی از کلمات انگلیسی مو اجه است که میتواند برای رویت متن انگلیسی آن به پاورقی ها مراجعه کند.از دیگر نشانه های کتاب علامتهای ($$$) است که بیانگر تغییر جهت های داستان و گسست های روایی در بخش های گوناگون است، بر خلاف رویه معمول نگارش - که با سه علامت ستاره (***) انجام می شود-  علاوه بر این در طول داستان در زمانهایی که بحث مادیات و رقم های کلان دلاری به میان می آید خواننده با علامت های " سجده واجب" مواجه می شود. به گونه ای که در اولین برخورد با این علامت، از خیر خواندن آن پاراگراف می گذرد تا در معذورات سجده واجب قرار نگیرد.
داستان یک پیام بازرگانی جالبی هم دارد –شاید به سبک انیمیشن عصر یخبندان – دو ژاپنی به نام های تاشیکا و ماشیکا که همراه خود یک دوربین یاشیکا دارند و هر جا که خالق اثر خواسته آنها را وارد صحنه کرده است. ضمناً نویسنده از وارد کردن خودش، خواننده، ممیزی های وزارت ارشاد و ... در داستان ابایی نداشته.

داستان و سبک روایی "بی وتن" زیباست و  خواندنش لذت بخش. وقت داشتید بخوانید. هر چند که من در بی وقتی می خوانمش.  البته خدا می‏داند که "ارمیا" در انتهای این داستان آیا میمیرد یا بهتر است بپرسم چگونه میمیرد!؟