بی دلی ...
و او بزرگتر است ...
دیشب آسمان هم این حوالی دودل بود. که ببارد آیا یا نه. که چه ببارد. گاهی برف. گاهی باران. گاهی برف و باران. گاهی... .
چه زود تصمیماش را گرفت. بارید و بارید. سینه صاف کرد و خودش را سبک کرد. شاید اندکی.
صبح است و آسمان اما هنوز سبک نشده.
پ.ن.1- گاهی « زیر باران باید رفت» را گاهی باید چشید.
پ.ن.2- دیر زمانی است که نوشتن را گم کردهام. زندگی روی دریا، واقعا شگرف است.