سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی کرانه

گزارش یک دیدار

    نظر

و او بزرگ تر است...

سه شنبه: بعد از ظهر، تهران. شب، شام، قزوین.
چهارشنبه (امروز، روز عید است، روز خواندن به نام او): صبح، صبحانه، لوشان. ظهر، ناهار، چمخاله.
گاهی مقصدی که انتخاب می‏کنی، تو را نمی‏خواهد. دریا بی‏قرار است. پرچم‏های سیاه بر فراز میله‏های آهنی در اهتزاز است و گفته‏اند آسمان ناآرام است. بر کرانه‏ی دریای به ظاهر بی‏کران، خود را همراه با کودکان در امواج پیر شکسته‏شده رها کردن و با خنده‏هاشان خندیدن چه صفایی دارد.
اشاره‏ی دخترک دلبند پدر که به یاد کودکی‏هایش پرسیده بود:«از اینجا تا مشهد چقدر راهه؟» کافی است تا پدر سیاستمدارانه هم‏راهان را هم‏دل کند و دل‏ها را هوایی ...
و کدام دل است که هوایی نشود؟
گاهی مقصدی که انتخاب کرده‏ای، تو را نمی‏خواهد.
سفر کوتاه تفریحی، جای خود را می‏دهد به یک سفر فشرده‏ی زیارتی؛ بی‏مقدمه، بدون آمادگی، بی‏وسیله و امکانات. ... و شهرها و آبادی‏های پشت هم و گاه درهم از مقابل‏ات می‏گذرند: رودسر، شهسوار، چالوس، نوشهر، ... ، نور و جنگل های‏اش، بابلسر، ...، ساری، ...، نکا، گرگان و جنگل‏های استوار گلستان، آزادشهر، مینودشت، آشخانه، بجنورد، ... شیروان، قوچان، ... و طوس مشهدالرضا (ع). ... و یک دیدار نیم‏روزه.

«پروردگارا! مرا از سرزمینم فراخواندی و به سوی تو آهنگ کردم. و شهرها را به امید رحمت‏ات درنوردیدم. خداوندا! مرا ناامید مساز و با برآوردن حاجتم مرا بازگردان. پروردگارا! بر گشت و گذارم بر کنار قبر فرزند برادر رسول خود- که درود و رحمت‏هایت بر آنان باد- ترحم فرما.
ای مولای من! یا علی ابن موسی الرضا! در حالی به زیارت‏ات آمدم که از جنایت‏های خود بر خود به خدا پناه برده‏ام. ...» (1)

 

-----------------------------------------
(1) برداشتی از بخشی از زیارت‏نامه‏ی امام رضا (ع)